
به گزارش «سراج24»، مجتمع سوخت هستهای آخرین حلقه از زنجیره سوخت به حساب میاید و در این مجتمع قرص و میلههای سوخت مورد نیاز نیروگاههای آب سنگین و آب سبک را تامین میکنند.
مجتمع سوخت هسته ای آرایه ای از میله های سوخت حاوی قرص های اورانیوم (به صورت دی اکسید اورانیوم) است که بر اساس نوع راکتور دارای ابعاد، اشکال و ترکیبات گوناگونی است.
مجتمع سوخت هسته ای و میله های سوخت آن از فلزات خاص (ترکیبات زیرکونیوم) ساخته شده است.
قرص اورانیوم پس از تبدیل شدن به شکل های استوانه ای با چگالی بالا در میله هایی به طول های مختلف (بسته به نوع راکتور) قرار گرفته و نیز با نظم خاصی در مجتمع قرار می گیرد.
قرص های داخلی میله های سوخت در دمای بالایی پخته شده و درنتیجه از استحکام بالایی برخوردار می شوند. همچنین ارتفاع و نظم قرار گرفتن میله ها در مجتمع سوخت به نوع راکتور هسته ای بستگی دارد. به عنوان مثال مجتمع سوخت نیروگاه های با آب تحت فشار، حدود 5/4 متر ارتفاع دارند، ولی طول میله های سوخت راکتورهای آب سنگین، بسیار کمتر از آن می باشد. گفتنی است انتخاب نوع فلز میله های سوخت و مجتمع نیز به نوع راکتور بستگی دارد.
تولید قرص سوخت(FMP) و کلاف سوخت (ZPP) دو بخش تفکیک ناپذیر مجتمع به حساب میآید. در FMPقرص سوخت با بهرهمندی از آخرین فناوریها به دو روش تولید میشود. در روش اول اکسید اورانیوم غنی شده جهت مصرف نیروگاه آب سنگین اراک تبدیل به قرص میشود و در روش دوم UF6 غنی شده برای مصرف نیروگاههای آب سبک نظیر سوخت نیروگاه اتمی بوشهر، آماده میشود.
کار طراحی کارخانه مجتمع سوخت هسته ای اواخر سال 1379 شروع شده و به دلیل نبود دانش فنی احداث چنین کارخانهای در ایران و عدم همکاری کشورهای صاحب تکنولوژی، با مشکلات فراوان روبرو بوده است.
این مهم با تشکیل گروههای دانش فنی متشکل از فارغ التحصیلان دانشگاههای ممتاز کشور در کنار نیروهای متخصص سوخت هستهای و همراه با تعریف چندین زیر پروژه تحقیقاتی جهت طراحی و ساخت این کارخانه در دستور کار بوده است.
وظیفه اصلی این مجتمع تولید قرص دی اکسید اورانیوم به دو صورت طبیعی و غنی شده با غنای حداکثر 5 درصد و در نهایت تولید میله و ساخت مجتمع سوخت جهت استفاده در نیروگاههای اتمیو راکتورهای تحقیقاتی کشور میباشد.
در این گزارش به خاطراتی از دانشمندان هستهای کشورمان برای ساخت و تجهیز این کارخانه با اهمیت میپردازیم.
***
از زمانی که آقای دکتر غ- ا معاون سوخت شدند و پروژه های اصفهان زیر مجموعه وی شد، ما نیز در پروژه ها درگیر شدیم. من به عنوان مشاور فنی و اجرایی فعالیت میکردم؛ با توجه به تجربه UCF که در کنار کارها بودم، و با اصول طراحی کارخانه، ساخت، تجهیزات، نصب، راهاندازی ئ کارهای صنعتی به نوعی درگیر بودم،وارد FMP شدم. در FMP چون ما تجربه UCF را داشتیم، سعی میکردیم اشتباهاتی که آنجا بوده است، اینجا تکرار نشود.
***
با فشاری که روی مشاور و بچه های خودمان آوردیم، یک مقدار تیم مهندسی مان را تقویت کردیم. ظرف 6 ماه اسناد پایه کارخانه، اسناد ساختمان، ابنیه و تاسیسات تکمیل شد و مناقصهای برگزار کردیم. پیمانکار وارد سایت کردیم و استارت کار اجرایی از اواخر سال 83 خورده شد. فونداسیونها را ریختیم، ستونها آمد بالا و سقفها زده شد و کم کم کارخانه شکل خودش را پیدا کرد.
***
اسناد داشت شکل میگرفت و مهندسی خرید هم شکل گرفت. چون متولی فرآیند خرید خود ما بودیم، گروه داشن فنی بازدیدهایی هم از کارخانه سوخت خارجی داشتند.برای مثال دستگاه پرسی که در کشوری دیده بودند را پس از آمدن به ایران سفارش دادند تا آن را بخریم.
*** پیمانکار به گروه مشاوران در تهزان فشار میاورد که اسناد را بدهید تا کار را اجرا کنم؛ اطلاعات باید درمیامد اما چگونه؟ بدون تجهیزات! تجهیزات را تخمین یمزدیم. اینکه ابعاد و وزنش چقدر باید باشد و ورودی و خروجیاش کجاست؟ باید این اطلاعات را روی نقشه میاوردیم.
یک تیم مهندسی نقشهها را از اینترنت میگرفت و میگفتیم این دستگاه کوره،مثلا طول و عرضش فلان قدر است و این را به تیم مشاور میدادیم تا به پیمانکار بدهد. کم کم شروع کردیم به سفارش خرید تجهیزات؛ در قدم اول تجهیزات اصلی ما کوره بود و پرس. در تولید قرص هم آزمایشگاه سوخت داشتیم و هم تجربهمان یک خرده بیشتر بود؛ آزمایشگاه سوخت یک کوره کوچک است؛ حالا ما آن تجربه را باید میگرفتیم، اقتباس میکردیم و به اشل صنعتی تبدیلش میکردیم.
***
فقط یک شرکت دارای فناوری تولید پرس مورد نیاز بود. یعنی هر کارخانه سوختی که بخواهد در دنیا تاسیس شود، دستگاه پرس را باید از آنها بگیرد. ما در قدم اول باید میگفتیم که چه کسی هستیم. شروع به مکاتبه اینترنتی با آن شرکت کردیم. مثلا ایمیل زدیم که من آقای X هستم از ایران و چنین پرسی را میخواهم. شروع به سوال و جوابهای فنی کردند، اما بچه های ما هوشیار بودند. نمی توانستند بگویند ما چه کسی هستیم. بچه ها سناریویی را نوشتند. جستجو کردیم و شرکتی را به عنوان واسطه پیدا کردیم و با آنها جلسهای گذاشتیم و گفتیم که چنین پرسی را میخواهیم؛ شما خریدار فرضی بشوید.
یکی از کاربردهای غیرهستهای پرس در اسناد، تولید قطعات گرافیتی بود. نوشتیم ما این پرس را میخواهیم بخریم برای ذغال صنعتی تا با آن بوشهای گرافیتی بزنیم. آن شرکت را جلو انداختیم تا با شرکت خارجی وارد مکاتبه شود و قیمت و پروپوزال فنی بگیرد. بعد از تمام کنترلها، شرکت خارجی پذیرفت و ال سی باز شد. وسط کار مرتب سوال میکرد که چه پودری مصرف میکنید و مشخصاتش چیست؟ ما هم با هوشیاری اطلاعات را طوری دادیم که طرف متوجه نشود ما چه کسی هستیم؛ حتی گفتیم که سمبه ماتیس دستگاه را سفارش ندهیم؛ چون اگر می خواستیم سمبه ماتیس را سفارش بدهیم دیگر متوجه میشدند که قطعه ما قرص دی اکسید اورانیوم است، سوراخ هم دارد و میشود سوخت نیروگاه بوشهر. سوراخ نداشته باشد میشود، میشودراکتورهای تحقیقاتی.
یک علامت سوال در ذهن آنها ایجاد شد که چرا سمبه ماتیس را سفارش نمیدهید؟ گفتیم ما هنوز در پروسه تولیدمان تائید فرایند نکردهایم. شاید ابعاد و اندازه ما تغییر کند و در آخر سمبه ماتیس را سفارش میدهیم. الحمدلله پرس ساخته شد و اواخر کار اعلام کردند بیایید برای بازدید و تست دستگاه در کارخانه سازنده.
به شرکت داخلی گفتیم که اگر بچه های شما بروند شاید قضیه را لو بدهند. اگر هم که بچههای ما بروند، طرف دو یا سه سوال فنی بپرسد، میفهمد که بچه های ما از گرافیت و بوش گرافیت چیزی سر در نمیاورند. گفتیم ما کسی را اعزام نمیکنیم. هزار بهانه آوردیم که نفراتمان آن سوی دنیا هستند و هفته دیگر میآیند. خلاصه یک جوری طرف را راضی کردیم که تست لازم نیست و بسته بندی کنید و بفرستید و همین طور هم شد.
***
آژانس نسبت به پرس خیلی حساس بود. آنها به فکرشان هم نمیرسید که ایران بتواند چنین دستگاهی را از خارج وارد کند. طی تحقیقاتی بعدها مشخص شد که یک صهیونیست عضو هیات مدیره شرکت سازنده کوره بوده است. در یکی از بازدیدهای آژانس، دستگاه هنوز نایلون پیچ بود و داخل سالنی دیگر بود. یکی از بازرسان خندید و گفت این پرس را از کجا خریدهاید؟ ما می توانستیم جواب به آنها ندهیم و گفتیم ساخت خودمان است! دفعه بعد این بازرسی کاتولوگ کوره را آورده بود و گفت که شرکت سازنده گفته که به ایران این دستگاه را فروخته است، شما مرا مسخره کردید.
***
روند مذاکرات و بستن قرارداد خرید کوره تولید قرص اورانیوم خیلی طولانی شده بود. دست بچه ها به جایی بند نبود. این کوره را هم لازم داشتند. یک کوره ساز خارجی را در همایشی در اصفهان پیدا کرده بودند. به او سفارش کار دادند و او نیز قبول کرد. کوره را سفارش دادیم و پروسه ساخت آن آغاز شد. آنها هم گفتند نیروهایتان را بفرستید ولی ما نمی توانستیم این کار را بکنیم چون فرآیند اخذ ویزا برای بچه ها سخت بود.
***
هنگام راهاندازی کوره مشکلاتی به وجود آمد و یک مقدار اکسیژن وارد محیط کوره شده بود. مجبور شدیم درب کوره را باز کنیم. بچه ها زیر و بم کوره را بیرون ریختند و یک هسته فنی برای طراحی کوره تشکیل شد. الان دیگر میتوانیم کوره وم را خودمان بسازیم.
رفته بودم مشهد. یکی از اقوام که هم نامم بود تماس گرفت که کجایی؟ دیدم نگران است! گفتم چه شده؟ گفت یکی زنگ زده بود و میگفت که شما در انرژی هستهای هستید؟ من گفتم او فرد دیگری است.گفت که شمارهاش را بده چون جان زن و بچهاش در خطر است. قوم من شماره را نداده بود و به من زنگ زد. من هم گفتم نگران نباش و موضوع را با تهران در میان گذاشتم.